در آخرين مراحل نوشيدن اراده مقاومت را از دست داديم. اما وقتی ضعف كاملمان را بپذيريم و وقتی به خوبی آماده به كار بستن اصول انجمن شويم، تعصب را كنار ميگذاريم و به بعد جديدی وارد ميشويم؛ آزادی در پناه خداوند، آنطور كه خودمان تعريف می كنيم.

(از ديدگاه بيل)

من خوشبختم كه اين فرصت را يافتم تا چنين تغيير شگرفی در زندگی ام روی دهد . وقتی وارد انجمن شدم، تنها و نااميد بودم، به جايی رسيده بودم كه می خواستم هرچه را می شنوم باور كنم . يكی از چيزهايی كه شنيدم اين بود كه : "اين بايد آخرين مستی تان باشد، درغير اين صورت برويد دنبال كارتان ." مردی كه اين حرف را زد مسلما خيلی از من بهتر بود . دوست داشتم كه اين پيشنهاد پذيرفتن عيب هايم را بپذيرم و از آن به بعد ديگر رها شدم ! قلبم چيزی را شنيد كه مغزم هرگز نمی توانست: " ناتوانی در برابر الكل كار سختی نيست ". من آزادم و شكرگزار!